بدون عنوان
اخه تو چرا انقدر نازی خوشگل من چشماشو برووووووووووو ...
نویسنده :
khahary
22:01
امپول
رفتیم دکتر برای محمدباقر امپول نوشت جای دکتر منو یگانه بجای تو حرف میزدیم دکتر از تو سوال میپرسید ما(یگانه .من) جواب میدادیم توام ی چیز دیگه میگفتی ک بهت امپول نده ک بهت داد وقتی فهمیدی رفتی بیرون اخل نمیومدی بعدم بابا بغلت کرد توام شروع کردی ب گریه کردن لگدم میزدی البته قبلش من هنوز راضیت کردم بابا نشس رو تخت وای نمیستادی ک امپول بزنت منم اومدم کمک کنم تا پات حرکت نکنه ک تا امپولو دیدم فرار کردم از امپول میترسم اومدم تجربی نمیدونمچرا واقعا؟...... خداروشکر حالت بهتر شده داداش خوشملو بااون چشاش اینم از یگانه اولین فتوشاپی ک درس کردم ...
نویسنده :
khahary
19:02
تولد
بابا زنگ زد گف امروز تولد امام محمدباقر هس توام اومدی ب من میگی خواهری امروز تولد منه؟منمم گفتم ن کی گفته بعد رفتی تقویم اوردی میگی نگا کن ببین تولدم حالا هرچی میگم ن نیس مگه میفهمی میگی من کادو میخوام حالا من از کجا برات کادو بیارم محمدرضا خونمون بود بهت میگه مگه تولدته توام میگی اره اونم از خوشحالی داش ذوق مرگ میشد بهت میگه پس بریم تولدت دیگه مث اون دفع کیکم داره تو ام گفتی ن هنوز مامانم خبر نداره واستا برم بهش بگم نمیدونه امروز تولدمه بعد رفتی ب مامان میگی مامان امروز تولدم برو برا تولدم کیک درس کن ازاخرم مامان اومد برات کیک درس کنه حالا بهت میگم تولد امام محمدباقره میگی چ فرقی داره اسم منه دیگه ...
نویسنده :
khahary
19:00
سرما خوردگی
سه هفته ای هست هردوتون سرما خوردین خوبم نمیشین قراره فردا بریم دکتر این دفع سومم ک میریم یگانه بهتر ولی محمدباقر خیلی مریض امروز نرفت مدرسه داداش جونم زود تر خوب شو........ ..... ...
نویسنده :
khahary
22:29
پنالتی............
.داداشی گلم امروز تو مدرسه پنالتی گل کردی بعد م همه افتادن روت هورا ... ............................فوتبالیست خودمی عشقم کی میشه فوتبالیستیتو ببینم ...
نویسنده :
khahary
22:28
از روزنامه دیواری یگانه تا عینک محمد باقر
امروز اومدی خونه گفتی معلمت گفته برای کتابخونه کلاستون روزنامه دیواری کنی توام برا اینکه از زیر کار در بری گفتی خانم فک نکنم تو خونه مقوا بزرگ داشته باشیم بعد معلمتم گفته تو بگیر درس کن من پولشو میدم تو ام گفتی لازم نکرده ما خودمون پول داریم احتیاجی نداریم............ درس میکنم حالا این همه باهم نشستیم درست کردیم اشتباه بود حالا قراره دوباره درس کنی واما محمد باقر...................... داداشی گلم چشم راستت 0/5 بیشتر شده ولی چشم چپت تغییر نکرده رفتیم عینکتو عوض کردیم منم اومده بودم تا معاینه بشم تو خیلی خوشحال بودی میگفتی میخوام برات ی عینک زشت بگیرم خوشبختانه من چشم فقط خسته بود ...
نویسنده :
khahary
22:27
بدون عنوان
منو محمد باقر برات حرف حساب هدیه گرفتیم هنوز دستمون نرسیده بابا قراره چکمه بگیره مامان جونمم که دیگه همه کارهی توی تمامی کادوها سهم داره الانم گوشی دوربین خرابن بد ک درس شدن برات عکس میزارم قراره وقتی درست شدن برات کیک بگیریم
نویسنده :
khahary
17:49
اینم از بهترین
واسه تولد تو بايد دنيا رو آورد ستاره رو سرت ريخت تو رو تا آسمون برد اينا يه يادگاری توی خاطره هاته ولی به شوق امروز می شه کلی قسم خورد ...
نویسنده :
khahary
17:46
دلنوشته
خداوندا در آنسوی سرزمینم... تولد کسی است که محبت و خوبی هایش خیـــلی به دل نازنیــــنم نشـــست...! پس به حرمت این همه خوبی ..! خوبی ها و زیبایی هایش را دو چندان کن...!!! به دلش آرامــــشی توأم با یقــــین هدیـــــه کن...!! به اعتــــقادات پاکـــش چاشـــنی ایمـــان هدیــــه کن...!!! به همه خستگی هایش...معرفتی زیبا هدیه کن..!! این روز را بهترین روز زندگیش قرار ده...!! و بهترین کادوی تولد را تو به وجود نازنینش تقدیم کن... ...
نویسنده :
khahary
17:45